محل تبلیغات شما



درکانادا پیرمردی را به خاطر یدن نان به دادگاه احضار کردند. پیرمرد به اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد : خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم، قاضی گفت : تو خودت می دانی که هستی و من ده دلار تو را جریمه می کنم و میدانم که توانایی پرداخت آنرا نداری به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم، درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود درآورد و درخواست کرد به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود سپس ایستاد و به
شیخی پای منبر در مورد حلال و حرام صحبت میکرد و می گفت : روزی سه تا به خونه یک تاجر دینداری زدند و کلی پول و سکه رو روی خر صاحبخونه گذاشتن و زدن بیرون! تو مسیر دوتاشون دسیسه چیدن که سومی رو بکشن تا سهمشون بیشتر بشه و همین کارو هم کردن! بعدش آب و غذایی خوردن و باز راه افتادن که یه دفعه یکیشون خنجر کشید و رفیق دومیش رو هم کشت! شب که شد آخر دلدرد شدیدی گرفت و بر اثر سمی که شریک قبلیش در غذایش ریخته بود ، مُرد! الاغ که تنها مانده بود ، راه صاحبخونه را
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی چرا نظر نکنی یار سروبالا را شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش مجال نطق نماند زبان گویا را که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد خطا بود که نبینند روی زیبا را به دوستی که اگر زهر باشد از دستت چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را کسی ملامت وامق
سیمین دانشور ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﮔﺪﺍ زاده ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﯿﻬﻦ ﭘﺮ ﺭﻭﻧﻖ ﻣﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﮔﺰیدند ﺑﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔـل ﭼﻮﻥ ﮔﺎﻭ ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﭼﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﺰﯾﺪﻧـﺪ ﺑﺎ ﭼﻮﺏ ﻭ ﭼﻤﺎﻕ و ﻗﻤﻪ ﻭ ﺩﺷﻨﻪ ﻭ ﭼﺎﻗﻮ ﺳﺮﻫﺎ ﺑﺸﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﮑﻤﻬﺎ ﺑﺪﺭﯾﺪﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺳﯿﻪ ﮐﺎﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺮ ﻭ ﯾﺰﯾﺪﻧـﺪ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺯ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮑـﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍستاﺩ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺻﺤﻦ ﭼﻤﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻠﻪ بزﻏﺎﻟﻪ ﭼﺮﯾﺪﻧـﺪ ﺑﺎ ﭼﺮﮎ ﻭ ﺷﭙﺶ ﻟﺸﮕﺮ ﺟﺮﺍﺭ ﮔﺪﺍیاﻥ ﺍﺯ ﺳﺎﻣﺮﻩ ﻭ ﮐﻮﻓﻪ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﺕ
وای اگر مَرد گدا یک شبه سلطان بشود مثل اینست که گرگی سگ چوپان بشود هرکجا هُدهُد دانا برَوَد کُنج قفس جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود سرزمینی که درآن قحط شود آزادی گرچه دیوار ندارد خود زندان بشود باغبانی که به نجار دهد باغش را فصلهایش همه همرنگ زمستان بشود ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش وای از آن لحظه که هنگامه ی طوفان بشوَد سید مقتدا هاشمی
در این جا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر . از این زنجیریان، یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب دشنه ئی کشته است . از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود را، بر سر برزن، به خون نان فروش سخت دندان گرد آغشته است . از اینان، چند کس، در خلوت یک روز باران ریز، بر راه ربا خواری نشسته اند کسانی، در سکوت کوچه، از دیوار کوتاهی به روی بام جسته اند کسانی، نیم شب، در گورهای تازه،
خیال کردی بی تو کارم تمومه خیال کردی بی تو مرگ آرزومه خیال کردی خیال کردی دیگه این زندگانی تو چون رفتی بی تو بر من حرومه حرومه خیال کردی خیال کردی خیال کردی خیال کردی نه از پا نشستم نه در خود شکستم بیا تا ببینی که من زنده هستم به مرز جنونم کشاندی و ر فتی غمم را ز چشمم نخواندی و رفتی خیال کردی خیال کردی خیال کردی خیال کردی نباشد به قلبم امید محالت نمانده به جانم نیاز وصالت نمیخواهم اصلا بدانم کجایی دلم بسته ره را به سوی خیالت خیال کردی خیال کردی خیال کردی
ای خدا آه ای خدا ، از توی آسمونا گوش بده به درد من ، که میخوام حرف بزنم واسه یک روزم شده ، سکوتم رو بشکنم ای خدا خودت بگو ، واسه چی ساختی منو؟ توی این زندون غم ، چرا انداختی منو؟ ای خدا آه ای خدا ، از توی آسمونا گوش بده به درد من ، که میخوام حرف بزنم واسه یک روزم شده ، سکوتم رو بشکنم ای خدا خودت بگو ، واسه چی ساختی منو؟ توی این زندون غم ، چرا انداختی منو؟ چرا هر جا که میرم ، در به روم وا نمیشه چرا هر جا دلیه ، میشکنه مثل شیشه ای خدا حرفی بزن ، اگه گوشت با
با قلب من بازی نکن ای خوب خوب ای خوب من ای صبح بی غروب من با قلب من بازی نکن ای خوب خوب ای خوب من ای خوب من ای عشق بی زوال من ای خواب و هر خیال من ای چشمه زلال من وای تو کجا و حال من محبوب بی گناهتم رسوای سر به رهتم باور هر محال من وای تو کجا و حال من با قلب من بازی نکن ای خوب خوب ای خوب من ای صبح بی غروب من با قلب من بازی نکن ای خوب خوب ای خوب من ای خوب من ای از تو عاشق هر کلام از تو نوشتن ناتمام ای صاحب غم تو صدام عشقم تو هستی والسلام عشقم تو هستی با من
♥میــــون تمـــوم نـــداشتــــن هـــا♥ ♥دوســـــت دارم♥ ♥شــــانـس هــر روز دیــدنتـــو نــدارم ولـــی♥ ♥دوســــت دارم♥ ♥وقتــی دلـم هــواتــو میکنــه حـــق شنیـــدن صــداتــو نـدارم ولـــی♥ ♥دوســـــت دارم♥ ♥وقتــــایـــی کــه روحـــم درد داره و میشکنــه شــونــه هــاتـــو واســه گـریـه کــردن کـم دارم ولـــی♥ ♥دوســـــــت دارم♥ ♥وقــــت دل تنگیـــام آغــــوشتــــو بــرای آروم شـــدن نــدارم ولــــی♥ ♥دوســــــت دارم♥ ♥آره همــــه وجـــودمـــی ولــی هیــچ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ترنم زاگرس